در منابع غربی نیز از این بشرهای اولیه تحت عناوین انسان جاوه، پکن، نئاندرتال، کرومانیون، ساپیس و انسان دکتر لیکی یاد می شود.
امام باقر (ع) فرمود: خداوند خلق کرد در روی زمین، هفت نوع که آنها از نسل آدم نبودند، خلق کرد آنها را از سطح خاک، پس ساکن کرد آنها را در زمین یکی پس از دیگری با عالم زیستی خودشان، سپس خداوند عزوجل آدم أبوالبشر را آفرید و ذریه و اولاد وی را از او آفرید.
انقراض گروهی دایناسورها تنها انقراض ممکن در حیات نبود، دایناسورها و غول پیکرها به خاطر رشد کمی از حرکت تکاملی و کیفی حیات باز ماندند.
انقراض گروهی بشرهای اولیه نمونه مشابهی از انقراض انواع دایناسورهاست، با این تفاوت که آنها به خاطر خونریزی و فساد در میان نوع خود دچار سرنوشت دایناسورها گردیدند.
قرآن این بشرهای اولیه را «یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ» می نامد: کسانی که بر روی زمین فساد و خونریزی کردند.
فاصله میان انقراض بشرهای گذشته با اولین نوع حاضر انسان (آدم) درحدود دویست هزار سال است. هیچ دلیل آثاری و فسیلی، بر پیوند نسل این انسان با بشرهای منقرضه در دست نیست و دستکم 245000 سال میان انسان و بشرهای گذشته خلا آثاری وجود دارد. منابع غربی این فاصله 200 هزار ساله را حلقه گمشده نامیده اند، هر چند در این فاصله و در این حلقه چیزی نبوده تا گم شده باشد!
اما برسیهای به روز و اصلاح شده براساس DNA نشان می دهد که تصادفا در این حلقه و در این فاصله چیزی وجود داشته است: وجود خانواده ای باقی مانده از بشرهای منقرضه بنام جان - حوا میتوکندریایی!
موضوع ازدواج فرزندان آدم از دیر باز مطرح بوده است که هابیل و قابیل با چه کسانی ازدواج کرده اند؟ آیا آنان با خواهران خودشان ازدواج کرده اند؟ آیا آنان با همسرانی از جنس ملک یا جن ازدواج کرده اند؟ آیا آنان با بشرهای دیگر ازدواج کرده اند؟ اگر با خواهران خود ازدواج کرده باشند با توجه به حرمت ازدواج برادر و خواهر در تمام ادیان و شرایع، چگونه این ازدواج قابل توجیه است؟
نظر دیگر آن است که چون ازدواج فرزندان آدم با یکدیگر ممکن نبود (زیرا ازدواج با محارم یک عمل قبیح و زشت و شرعا حرام است) فرزندان آدم با دخترانی از جنس بشر و از نژاد و نسل دیگر که از نسل های قبل در روی زمین باقی مانده بودند ازدواج کردند. بعداً که فرزندان آنها باهم پسر عمو شدند، زناشویی میان خود آنان صورت پذیرفت. این نظر را نیز بعضی از روایات تأیید میکند که فرزندان آدم با دختران خانواده ای باقی مانده از بشرهای منقرضه بنام جان، که به نوعی از تکامل، ظرافت و زیبایی دست یافته بودند ازدواج نمودند.
بنابر این فرضیه حوای میتوکندریایی هم تکلیف ازدواج فرزندان آدم را روشن می سازد و هم راه خروج از بن بست حلقه مفقوده (فاصله 200000 ساله میان انسان و بشرهای نخستین) و هم راز حوای میتوکندریایی را برای خود می گشاید.