سه نوع کار امری با سه مثال- پدیده اولیه، پیدایش حیات و ماجرای ابراهیم- بیان شد تا بتوانیم با کار امری آشنائی ذهنی داشته باشیم و گرنه کار امری منحصر به آن سه مورد نیست.
درباره امر اول: آیا خداوند تنها یک بار پدیده اولیه ایجاد کرده و قوانین خلقت را در آن به راه انداخته است؟ یا این کار را متعدد و مکرّر انجام داده است؟ به عبارت دیگر: آیا خداوند تنها همین جهان را آفریده یا جهان و جهان های دیگری نیز آفریده است؟-؟ آیا آفریده خدا تنها همین جهان با کهکشان ها و آسمان هایش، است یا ممکن است جهان دیگری بزرگ تر یا کوچک تر از این جهان، نیز آفریده باشد؟
قرآن پاسخ می دهد: أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ قادِرٌ عَلى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُم (اسراء99) و آیه81 سوره یس می فرماید: أَوَ لَیْسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُم: آیا خداوندی که آسمان ها و زمین را آفریده قادر نیست مثل آن ها را بیافریند.
بدیهی است که می تواند. امّا آیا پیش از نزول این آیه چنان جهانی را آفریده؟ یا از زمان نزول این آیه تا به امروز آن را آفریده؟ یا پس از امروز آن را خواهد آفرید؟ نمی دانیم.
کار امریِ دائمی: یک اصل داریم که هم اصل قرآنی است و هم یکی از اصول فیزیک کیهانی که نامش «قانون گسترش جهان» است: این کائنات با همۀ فضای وسیع و کهکشان های پرشمارش دائماً در حال گسترش است کهکشان ها به طور مداوم از مرکز عالم دور می شوند.
غربی ها گمان می کنند که این گسترش به طور بادکنکی است و نام آن را «انبساط جهان» نیز گذاشته اند. یعنی این بزرگ شدن و گسترش به دلیل منبسط شدن مواد جهان و کاسته شدن از فشردگی کهکشان ها، است.
اما اسلام می گوید: گسترش و بزرگ شدن جهان به دلیل افزایش مداوم بر مواد و انرژی های جهان است. دائماً در مرکز عالَم انرژی ها و موادی «ایجاد» می شوند و به اطراف می روند. و این گسترش نه بادکنکی است و نه به دلیل انبساط. قرآن دربارۀ گسترش جهان می گوید:
وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُون (ذاریات47): و آسمان را با دستان خودمان بنا نهادیم و همواره آن را وسعت می دهیم.
الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلاً أُولی أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ یَزیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیر (فاطر1): حمد خدای را که آفرینندۀ آسمان ها و زمین و قرار دهنده است برای فرشتگان بال های دوگانه و سه گانه و چهار گانه. می افزاید بر جهان خلقت به هر قدری که بخواهد و او بر هر چیزی تواناست.
افزایش است نه انبساط.
عدم آشنائی غربیان با امر و کار امری خدا و عدم آشنائی شان با «ایجاد» آنان را در این مسئله بزرگ وامانده کرده است. آنان غیر از خلق و قوانین خلقت چیز دیگری نمی شناسند، در نتیجه در این مسئله با مشکلات و بن بست های بزرگی روبه رو هستند از جمله:
1- انبساط تا به کی؟ گسترش جهان به حدی سریع است تا شما دو سطر از کتاب را بخوانید میلیون ها کیلومتر مربع (بل بیش تر) بر بزرگی جهان افزوده می شود. و اینک میلیاردها سال است که این افزایش ادامه دارد. آیا انبساط ماده جواب گوی این گسترش سریع، است؟
2- آخر این انبساط به کجا خواهد رسید؟
3- پس از انبساط نهائی جهان، جهان چه سرنوشتی خواهد داشت؟ به چه صورتی و ماهیتی در خواهد آمد.
و پرسش های متعددی که دانشمندان غربی در پاسخ آن ها فرو مانده اند.[1]
آنان به همین جهت که غیر از قوانین خلق، با چیز دیگر آشنا نیستند و خبری از کار امری خدا ندارند، در چنبرۀ قانون لاوازیه و در تنگنای «نسبیت انیشتین» گیر کرده اند. قانون لاوازیه می گوید: «هیچ وجودی عدم نمی شود و هیچ عدمی وجود نمی شود» و این کاملاً درست است لیکن این سخن شامل «ایجاد» نمی شود تنها به قوانین خلقی شامل است. ایجاد و کار امری نه یک عدم را به وجود تبدیل می کند و نه یک وجود را به عدم. ایجاد، ایجاد است نه تبدیل عدم به وجود، همان طور که گفته شد عدم، عدم است، عدم چیزی نیست که به چیز دیگر تبدیل شود.
نسبیت انیشتین نیز می گوید: «در تحولات ماده به انرژی و انرژی به ماده چیزی بر آن چه جهان دارد افزوده نمی شود». این نیز کاملاً درست است اما ربطی به «ایجاد» ندارد.
هر دو قانون دربارۀ مواد و انرژی های موجود جهان، صدق دارند و شامل مرحله ایجاد نمی شوند. درست است هر ماده و انرژی که ایجاد می شود به محض ایجاد مشمول هر دو قانون می گردد.
زیرا: هر چه با امر ایجاد می شود بی درنگ وارد جریان خلق می شود.
و دربارۀ نوع دوم امر: یک بار حیات گیاهی را ایجاد کرده، بار دوم حیات حیوانی را و بار سوم حیات انسانی را. و همه اندیشمندان و دانشمندان معتقد هستند که در همین جهان خود ما، حیات منحصر به کره زمین نیست از این همه میلیاردها ضرب در میلیاردها باز هم ضرب در میلیاردها کره که در جهان هست احتمال این که حیات فقط به کره زمین منحصر باشد یک احتمال بس ضعیف و غیر قابل قبول است. یعنی احتمال «یک» است نسبت به میلیاردها ضرب در میلیاردها و… احتمال.
و دربارۀ نوع سوم از امر: تنها به مثال آتش حضرت ابراهیم بسنده شد، موارد پرشماری مانند آن هست. و گفته شد که این نوع امر، قوانین و فرمول خلق را به ترمز می کشاند.
این کار امری، همیشه چنین نیست که نعمت باشد و آتش ابراهیم را نسوزاند، گاهی نقمت آور می شود مانند مثلاً خشک سالی امری (نه هر خشک سالی) که امر در قوانین و فرمول های جریان تبخیر، مسیر بادها و ابرها دخالت کند و خشک سالی به بار آید.
نوع چهارم از کار امری : این نوع کار امری تنها یک فرق با نوع سوم دارد و آن این که: در این نوع، بر قوانین خلقی ترمز زده نمی شود بل که بر آن ها گاز بیش تر داده می شود. (تعبیراتی از قبیل ترمز و گاز، برای آسان شدن بحث است). تقریباً آن حوادث بزرگ تاریخی، مردمان و قوم هائی که قرآن درباره آن ها و از بین رفتن شان سخن گفته همگی با بلای امری از بین رفته اند مانند قوم نوح، قوم عاد- آکد در زمان هود- قوم ثمود- آن بخش از سومر که صالح در میان شان بود-، اصحاب الرّس، قوم لوط. یعنی اگر امر نمی آمد آن بلاهای به ظاهر طبیعی بر آنان نمی آمد.
قرآن دربارۀ بلای قوم نوح، از زبان او خطاب به پسرش، می گوید:
لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَنْ رَحِم (سوره هود43): امروز هیچ نگهدارنده ای در برابر امر خدا (طوفان) نیست مگر آنان که خدا رحمت شان کرده (و سوار کشتی شدند).
و در پایان طوفان، می گوید:
وَ غیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِی (سوره هود 44): آب فروکش کرد و امر انجام یافت و کشتی بر کوه جودی نشست.
قرآن در این قبیل موارد در مقام شرح حوادث طبیعی خلقی نیست در آن صورت باید صدها و حتی هزاران حادثه بزرگ طبیعی که در طول عمر جهان بوده و رخ داده اند همه را شرح می داد. تنها به موارد امری آن ها پرداخته آن هم فقط چند نمونه را شرح داده است.
این نوع از کار امری خدا نیز منحصر به موارد بالا نیست، بل بیش تر موارد آن نعمت است به عنوان نمونه:
فرزند آوردن سارا در سن بالا تر از هشتاد سالگی یک رخداد امری است: وقتی که فرشتگان این بشارت را دادند سارا عمیقاً تعجب کرد، گفتند: أَ تَعْجَبینَ مِنْ أَمْرِ اللَّه (سوره هود73): آیا از امر خدا تعجب می کنی؟
شکافته شدن دریا (خلیج قلزم= خلیج سوئز) برای حضرت موسی و بنی اسرائیل، نمونه دیگر از این نوع کار امری خدا است. ساختن پیکر مرغ از گِل توسط حضرت عیسی سپس جان دار شدن آن، یک پدیده امری است و… و همۀ معجزاتی که به دست انبیاء(ع) و ائمّه(ع) رخ داده همگی کار امری خدا هستند. خود قرآن، بزرگ معجزه و یک فعل امری خدا است.
افراط و تفریط: مردم عوام هر حادثه طبیعی (خواه حادثه بزرگ و خواه کوچک) را به حساب امر خدا می گذارند. و دست اندرکاران علوم نیز همه آن ها را به حساب حوادث صرفاً خلقی و قوانین طبیعی می گذارند. از آن طرف افراط و از این طرف تفریط می شود. حقیقت این است: این قبیل کارهای امری خدا (نوع سوم از امر) خیلی کم و نادر و در موارد استثنائی رخ می دهد.
بینش عوام سر از خیال پردازی و نادیده گرفتن قوانین خلقت در می آورد، قوانین خلقت و فرمول های آفرینش که آیات بزرگ خدا هستند در این بینش بی اهمیت تلقی می شوند و هر جامعه ای به این بینش دچار شود در هر علمی عقب می ماند.
و بینش برخی از دست اندرکاران علوم نیز سر از همان چیز در
می آورد که تاریخ (در عصر دین ستیزی و استقلال گرائی خیره سرانه بشر در
مقابل خدا) تجربه کرد و تمدن بشری دچار تک بُعدی گشت و مدرنیته از تغذیه
انسانی انسان، بازماند.[2]
نقش مهم: کار امری از نوع دوم، سوم و چهارم، که گفته شد جریان دائمی نیستند و به طور «موردی» رخ می دهند، نباید به دلیل موردی بودن شان گمان کنیم که نقش شان در عالم خلقت، کم است. درست است گاه گاهی رخ می دهند اما نقش شان گسترده و بسیار است.
مثال: در اثر باد، باران، سرما و گرما، سنگی از قلّه کوه جدا می شود و به ته درّه می غلطد. این یک حادثه ای است که کاملاً بر اساس قوانین و فرمول های خلقی رخ داده است. اگر از یک متخصص زمین شناسی بپرسید همین عوامل باد و باران، یخ بستن آب در درزهای سنگ در اثر سرما و نیز تاثیرات گرما را به عنوان عوامل غلطیدن آن سنگ برای تان شرح خواهد داد. سخنش نیز کاملاً درست است. اما در مقام بحث ار موضوعی که ما در صدد آن هستیم باید گفت: آن آقای متخصص به توضیح علت های نزدیک و به اصطلاح به شرح «علل قریب» پرداخته است هزاران علل ریز و درشت در عمر کره زمین، و میلیون ها علل ریز و درشت در به وجود آمدن کره زمین، و میلیاردها علل ریز و درشت در پیدایش و تکامل کهکشان ها و …، …، در سقوط آن سنگ و غلطیدنش ردیف شده اند تا این حادثه را به وجود آورده اند.
آیا در این مسیر میلیاردها ساله که علل و جریان قوانین خلقت طی کرده با آن همه پرشماری اش، فقط و فقط جریان خلقی را طی کرده و با هیچ حادثۀ امری مواجه نشده است؟
در طول چند هزار سالۀ زندگی بشر آن همه حوادث امری رخ داده آیا در طول میلیاردها ضرب در میلیاردها و … سال که عمر فیزیکی جهان طی شده تا به سقوط آن سنگ رسیده هیچ حادثه ای امری رخ نداده است؟
با این بینش و با این نگاه واقعی می بینیم که حوادث امری در همه جا و در هر چیز نقش داشته و دارند. حتی ردپای آن ها در برداشتن یک لقمه غذا و نیز در گذاشتن آن به دهان و نیز در قرار گرفتن آن در معده به روشنی قابل درک است.
یعنی هیچ شی ای، هیچ حادثه ای، هیچ حرکتی یا تغییری نمی توان یافت که حوادث امری در آن نقش نداشته باشند.
1- نوع اول کار امری ممکن است منحصر به ایجاد جهان ما نباشد، جهان یا جهان های دیگر نیز ایجاد شده باشند یا در آینده ایجاد شوند.
2- نوع اول کار امری دربارۀ جهان ما نیز منحصر به ایجاد پدیدۀ اولیه نیست. دائماً در مرکز جهان ادامه و جریان دارد.
3- قانون گسترش جهان براساس همان کار مداوم امری است که در مرکز جهان هست.
4- نوع دوم از قبیل ایجاد حیات و روح، گرچه مداوم نیست و موردی، است لیکن ممکن است در کرات دیگر نیز رخ بدهد و می دهد.
5- نوع سوم که امر بیاید و در جریان قوانین خلقی، ایجاد رکود و ترمز کند (مانند آتش ابراهیم) همان طور می تواند بیاید ایجاد رکود نکند بل که تصرف دیگر در جهت جریان قوانین خلقی کند (نا همسو و همسو).
6- در این مسئله (نه در هر مسئله) افراط عوام نکوهیده تر از تفریط تجربه گرایان نیست.
7- در همه چیز، در هر حادثه، در هر حرکت و تغییر که هم اکنون به صورت یک حادثۀ کاملاً خلقی رخ می دهد و کاملاً مطابق قوانین و فرمول های خلقی است، کارها و حوادث امری نقش دارند.
منبع: کتاب دو دست خدا نوشته مرتضی رضوی
-----------------------------------------------
[1] برای پاسخ این گونه پرسش ها از دیدگاه اسلام، رجوع کنید «تبیین جهان و انسان» در سایت بینش نو.
[2] مشاهده می کنیم در این مسئله (در این مسئله نه در هر مسئله) بینش عوام همان قدر نقص و اشکال دارد که بینش علمی تجربه گرایان. و همچنین بینش عوام از نظر ارزش ضعیف تر از ارزش بینش علمی تجربه گرایان نیست. اگر آنان با قوانین و فرمول های خلقی در این مسئله نظر می دهند، عوام نیز مطابق فطرت خود وجود امر و حوادث امری غیر خلقی را احساس می کند. زیرا انسان به فطرتش بر خدا نزدیک است.