یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ
کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُهُ وَعْداً عَلَیْنا إِنَّا کُنَّا فاعِلینَ
همان گونه که در آغاز آفرینش بود باز می گردانیم، وعده ای است بر ما و حتماً آن را انجام خواهیم داد
کسی که قرآن را مطالعه می کند باید توجه داشته باشد دقیقاً در کلاسی نشسته است که معلم آن خداوند است خدای عظیم، خدائی که نه تنها کار عبث نمی کند، کار کوچک و بی اهمیت نیز نمی کند، پس باید در کلاس این معلم عظیم، مغز و ذهن و روح و عقل خود را آزاد گذاشته و برای مسائل عظیم آماده کند؛ کوچک بین و خرده نگر نباشد و با مغز و اندیشه کوچک به مسائل گوش ندهد. همچنین کسی که در احادیث اهل بیت(ع) به ویژه احادیث هستی شناسی مطالعه می کند باید توجه داشته باشد که در کلاس اشرف مخلوقات و اعلم انبیاء و اعلم اوصیاء نشسته است. با همت کوچک و آمادگی روحی محدود و با روح افسرده نمی توان به سخنان چنین اساتیدی گوش داد. اندیشۀ باز و فراخ، همت و حوصله بزرگ می طلبد.
الله اعظم: خدا عظیم تر است. و جهانی که آفریده نیز عظیم است و بحث جهان شناسی نیز یک بحث عظیم است، بحث در عرصه ای که کرۀ زمین در آن میان به حدی کوچک و ناچیز است که حتی قریب به صفر می شود.
جهانی که مکتب قرآن و اهل بیت(ع) ارائه می دهد به حدی عظیم است که جهان مورد نظر کیهان شناسان غربی در مقایسه با آن، بس کوچک است.
پس از پایان دفتر «قرآن و نظام رشته ای جهان»، توجه خوانندگان محترم را به یک مسئله مهم در هستی شناسی و کیهان شناسی قرآن و اهل بیت(ع) جلب می کنم که پس از تدوین کتاب «تبیین جهان و انسان» به عنوان یک پرسش دربارۀ «قانون گسترش جهان» بارها مطرح شده است:
پرسش: شما می گوئید و مطابق استدلال های تان تاکید می کنید که گسترش جهان انبساطی نیست بلکه جهان می خورد و بزرگ می شود و این بزرگ شدن الی الابد ادامه خواهد داشت.
اما آیۀ 104 سورۀ انبیاء می فرماید: یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُهُ وَعْداً عَلَیْنا إِنَّا کُنَّا فاعِلینَ. یعنی: آن روز آسمان را چون طوماری در هم می پیچیدم همان گونه که در آغاز آفرینش بود باز می گردانیم، وعده ای است بر ما و حتماً آن را انجام خواهیم داد.
این آیه می گوید: در پایان انبساط جهان، انقباض آن شروع خواهد شد. بنابراین گسترش جهان انبساطی است (همان طور که دانشمندان غربی گفته اند) و ابدی نخواهد بود و روزی منقبض خواهد شد همان طور که یکی از نظریه های احتمالی کیهان شناسان غربی همین است.
پاسخ: در این آیه لفظ «سماء» آمده نه «سماوات»، یعنی سماء (فقط یک آسمان) در هم پیچیده خواهد شد نه همه آسمان های هفتگانه. بنابراین پیام این آیه تنها به یک آسمان مربوط است.
از نظر قرآن و اهل بیت(ع)، کائنات دارای هفت آسمان است و آن طرف آسمان هفتم، پایان جهان است. جهانی که گسترش یافته و به آن سرعت بزرگ می شود بدیهی است که قهراً باید همه آسمان هایش بزرگ شود و اگر بنا است منقبض شود باید همه آسمان های آن منقبض شود نه فقط یکی.
اشکال: آیه 47 سوره ذاریات که اساسی ترین دلیل بر قانون گسترش جهان است، نیز لفظ «سماء» را آورده که می فرماید: «وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ». پس خارج از دو صورت نیست:
1- یا باید بگوئیم: تنها یک آسمان و محتوای آن است که گسترش می یابد و همان نیز منقبض خواهد شد.
2- و یا باید بگوئیم: لفظ «سماء» مطلق است و شامل هر هفت آسمان می شود. یعنی همه کائنات با هفت آسمانش در حال انبساط است و آن روز همگی منقبض خواهند شد.
جواب: دربارۀ آیه ذاریات، هم معنی اول درست است و هم معنی دوم زیرا وقتی که آسمان اول (که محتوای آن عبارت است از همه کهکشان ها و اقیانوس عظیم انرژی در خلال و اطراف آن ها) بزرگ می شود قهراً آسمان های دیگر نیز بزرگ می شوند و الی الابد نیز چنین خواهد بود.
اما دربارۀ آیه سوره انبیاء چنین نیست، به دو دلیل:
1- انقباض آسمان اول با انقباض دیگر آسمان ها ملازمۀ قهری ندارد؛ یعنی اثبات چنین ملازمه ای نیازمند دلیل است.
2- در صورت پذیرش انقباض همه کائنات، با مشکل های اساسی مواجه می شویم، لطفاً به شرح این مشکل ها در مقدمه های زیر بیش تر دقت کنید:
مقدمه اول: بر فرض انقباض کائنات را بپذیریم، آن چه پذیرفته ایم عبارت است از «کائنات منقبض شده» نه «کائنات معدوم شده» یعنی پس از انقباض نیز کائناتی، آسمانی و زمینی[1] وجود خواهند داشت. و اساساً وجود عدم نمی شود.
مقدمه دوم: در همان کتاب «تبیین جهان و انسان» به شرح رفته است که مطابق هستی شناسی اسلام در قرآن و احادیث فراوان از آن جمله «احادیث معراج» بیان شده که در قیامت های پیشین مخلوقاتی به بهشت (و نیز به دوزخ) رفته اند و هم اکنون در بهشت هایشان- که در آسمان دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم است- به زندگی بهشتی خود مشغول هستند و رسول خدا(ص) در سفر معراج از آن ها دیدن کرده است.
مقدمه سوم: در آن جا به طور مستدل و مشروح بیان شد که آسمان اول یک کره ای بس عظیم است (به طوری که این همه کهکشان ها و فضاهای پر از انرژی خلال و اطراف آن ها همگی در درون آن کره بزرگ قرار دارند) در روی این کره عظیم بهشت مردمانی که در قیامت پیش رو (قیامتی که خواهد آمد) به بهشت خواهند رفت، در حال ساخته شدن است و سطح آسمان دوم بهشت مخلوقاتی است که در قیامت پیشین به آن جا رفته اند. و روی آسمان سوم بهشت آنانی است که در قیامت پیشین تر رفته اند. و همچنین سطح آسمان چهارم، پنجم وششم. و سطح آسمان هفتم خالی است.
مقدمه چهارم: آن بهشتیان در بهشت شان، خالد و ابدی هستند و خواهند بود:
آیه 119 سورۀ مائده: لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَدا.
آیه 22 سوره توبه: خالِدینَ فیها أَبَداً.
آیه 57 سوره نساء: سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً و همین طور آیه 122 همان سوره.
آیه 8 سوره بینّه: جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَدا.
نتیجه: اگر کائنات منقبض شود بهشت های آن بندگان خدا نیز منقبض می شود و مطابق خود قانون گسترش، اگر آن انقباض در حرکت قهقرائی برسد به جائی که «کما بَد أنا اول خلق» می شود یک چیز کوچک و ریز و دیگر جائی برای بهشت های گسترده نمی ماند و این با آیات بالا و ده ها آیه دیگر در تضاد کامل است.
همیشه آسمان ها و زمین[2] به طور ابدی وجود خواهند داشت و بهشتیان نیز ابدی خواهند بود:
آیه 108 سورۀ هود: وَ أَمَّا الَّذینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ.
علاوه کنید بر این همه بحث و دلیل، مباحث کتاب «تبیین جهان و انسان» و این کتاب «قرآن و نظام رشته ای جهان» به ویژه موضوع «مرسلات» و تداوم «ایجاد» از مرکز جهان.
معنی صحیح آیه: بنابر مباحث فوق، معنی آِیه آن نیست که در متن سؤال آمده است. اینک معنی درست آن نیز نیازمند توجه به نکات زیر است:
1- یک نگاه دیگر به سیمای آیه: «یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُه». امروز به وسیله علائم نگارش بخش ها و جملات و گزاره های هر سخن را علامت گذاری می کنیم مثلاً از ویرگول استفاده می کنیم. ظاهراً به کارگیری علائم مذکور را در قرآن جایز نمی دانند و حق هم همین است. و گرنه جای یک ویرگول در آیه هست. خوشبختانه ما می توانیم از علامت «وقف» به جای ویرگول استفاده کنیم که از زمان خود رسول الله(ص) رایج بوده و هست.
باید به دنبال کلمه «للکتب» علامت وقف گذاشته شود تا معلوم شود که جمله اول تمام شده و جمله «کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُه»یک جمله مستقل دیگر است. جمله اول می گوید «آسمان را درهم خواهیم پیچید». جمله دوم می گوید «پس از درهم پیچیدن، آن را از نو خواهیم ساخت همان طور که پیش از درهم پیچیدن بود». یعنی آن درهم پیچیده شده را از نو دوباره سازی خواهیم کرد تا حالتی داشته باشد شبیه حالت پیشین.
بنابراین معنی اصلی سجل، طومار نیست و طبع طبیعی مسئله نیز چنین ایجاب می کند؛ بشر اولین نوشته اش را روی سنگ نوشته است و حتی در زمان پیامبر(ص) و نزول همین آیه که در مکه نازل شده قرآن را بر استخوان کتف گوسفند و یا بر تکه پوست های غیر طوماری می نوشتند. و به هر صورت سنگ نیز یکی از مصادیق سجلّ است. و این که به محض شنیدن سجلّ، طومار به ذهن ما می آید، در اثر تحولات موضوع در زمان است. و اساساً سجلّ به معنی طومار، جائی در آیه ندارد. زیرا جهان کروی است گسترش و بزرگ شدن آن نیز با همان حالت کروی است. اگر روزی این گسترش پایان یابد و انقباض شروع شود بدیهی است که انقباض نیز باید در حالت کروی باشد؛ همان طور که در حالت گسترش کرۀ جهان، به تدریج بزرگ تر می شد اینک در حالت انقباض نیز باید کرۀ بزرگ به تدریج کوچک و کوچک تر شود.
اما وقتی که طومار درهم پیچیده می شود به حالت لوله در می آید نه حالت کره.
اساساً در بحث جهان شناسی و کیهان شناسی، لوله شدن کیهان، یا لوله شدن جهان، یا لوله شدن آسمان، به هر معنی در نظر بگیرید، جایگاهی ندارد و یک تصور کاملاً عوامانه است.
3- طیّ: طبرسی در مجمع البیان می گوید: «و قیل إنّ طیّ السّماء ذهابها عن الحسّ»[3]: گفته اند مراد از طیّ آسمان رفتن آن از حسّ (بینائی) است- نه درهم پیچیده شدن آن.
بنابراین، اساساً مفهومی به معنای درهم پیچیدن، در آیه نیست. طی کردن یعنی پاک کردن الفاظ نوشته شده از روی سنگ.
طی معانی مختلف دارد، فلانی رفت و راه را طی کرد تا به مقصد رسید. دیگری کتاب را خواند و تا آخر آن را طی کرد. و آن دیگری چیز مشهود را طی کرد و آن را از معرض دید خارج کرد، کودک مکتبی لوحش را طی کرد یعنی آن را خواند، و کودک دیگر لوحش را طی کرد یعنی الفاظ آن را شست. فلانی دستمالی برداشت و گرد و غبار روی میز را طی کرد.
حتی همین امروز هم به آن ابزار مخصوص شستن کف و سطح ها نیز طی می گویند.
در این جا می رسیم به شرح چگونگی وقوع قیامت ها که در هر 000/000/250/18 سال یک بار رخ داده و در آینده نیز رخ خواهد داد. همان طور که در «تبیین جهان و انسان» به شرح رفته است از آخرین قیامت تا به امروز حدود 000/500/687/13 سال می گذرد.
آخرین قیامتی که گذشته، همان است که کیهان شناسی غرب تا حدودی به آن دسترسی پیدا کرده و آن را بیگ بنگ نامیده است و چیزی از پیش از آن نمی داند. اما مکتب قرآن و اهل بیت(ع) می گوید تا کنون یک مرحلۀ «ایجاد» و شش قیامت بر جهان گذشته است.
هر قیامت دو نفخه، دو صور، دو صیحه، دو انفجار دارد که در ادبیات قرآن و اهل بیت(ع) نفخه اول و نفخه دوم، صیحۀ اول و صیحۀ دوم نامیده می شود. هر دو در درون آسمان اول و در محتوای آن (کهکشان ها، منظومه ها، کرات) رخ می دهند.
صیحۀ اول انفجاری است جهانی که نظام موجود کهکشان ها، منظومه ها و کرات را درهم می کوبد و محتوای آسمان اول همگی گاز و مذاب می شود که:
آیه 8 سوره معارج می فرماید: «یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ»: آن روز آسمان (محتوای آسمان) مانند فلز گداخته می شود.
آیه 37 سورۀ الرحمن می فرماید: «فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهانِ»: آن گاه که آسمان شکافته شود و مانند دُردی سرخ رنگ روغن، شود.
وَرَدةً: یکی از معانی وَرد، دُردی است؛ اگر کَره را آب کرده و به روغن تبدیل کنید ذرّه هائی ریز بر روی روغن قرار می گیرند که به آن دُردی می گویند.
به ذرات موجود بر روی شراب نیز دُردی می گویند و شرابخواران آن را بهتر می شناسند که حافظ می گوید:
بر نیامد از تمنّای لبت کامم هنوز | بر امید جام لعلت دُردی آشامم هنوز | |
حافظم در مجلسی، دُردی کِشم در محفلی | بنگر این شوخی که چون با خلق، صنعت می کنم |
مرحوم طبرسی در مجمع البیان می گوید: وَرد به اسبی می گویند که رنگش سفید با گرایش به زردی و سرخی است در زمستان سرخ می شود و در بهار زرد و در شدت سرما تیره و بژ می شود، خداوند آسمان روز قیامت را به آن تشبیه کرده تا رنگ های مختلف و گوناگون آن را بیان کند.
و دقیقاً آمیزه ای از گاز و مذاب، رنگ های مختلف در کنار هم، پیدا می کند که هیچ نامی از اسامی رنگ را نمی توان درباره آن به کاربرد مگر با چنین تشبیهی.
کالدّهان: مانند روغن ضعیف- روغن اندک که به موی سر می زنند.
آن روز محتوای آسمان اول فقط انرژی، گاز و گدازه می شود، نه کره ای نه کهکشانی و نه منظومه ای هیچ کدام وجود نخواهند داشت. اگر آن روز (بر فرض) کسی به آسمان نگاه کند همه کرات، کهکشان ها و منظومه ها را طی شده و از بین رفته خواهد دید.
صیحۀ دوم: انفجاری است جهانی که از نو موادی از گاز و گدازه ها را به کرات، منظومه ها و کهکشان ها تبدیل خواهد کرد که باز روز از نو و روزی از نو. که می فرماید: «کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُه».
و آن چه غربیان بیگ بنگ نامیده اند صیحه دوم قیامت ششم بوده است و باید تحسین شان کرد که تا این جا پیش رفته اند، گرچه در مقابل تبیینات قرآن و اهل بیت(ع) تنها گام کوچکی برداشته اند که در این دفتر- قرآن و نظام رشته ای جهان- و در «تبیین جهان و انسان» به شرح رفته است.
برای شرح کامل این مسائل به کتاب «تبیین جهان و انسان» مراجعه فرمائید.
اما در این جا لازم است که به یک آیه دیگر نیز توجه شود:
در آیه 67 سوره زُمر می فرماید: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمینِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ».
برای رسیدن به معنی این آیه باز باید به چند نکته مهم توجه شود:
1- آیه در مقام بیان مسئله ای از مسائل اساسی معاد و قیامت است.
2- می دانیم (و مطابق آیات متعدد و احادیث فراوان) کره زمین از بین خواهد رفت و در روز قیامت وجود نخواهد داشت. مراد از «ارض» در این آیه همۀ محتوای آسمان اول است.
این معنی یکی از چند کاربرد لفظ ارض است در قرآن، که در «تبیین جهان و انسان» در حد کافی به شرح رفته و بیان شده در هر آیه ای که لفظ ارض در مقابل «سماوات» آمده به معنی همه محتوای آسمان اول است.[5]
3- جمیعاً قبضته: این تعبیر علاوه بر این که معنی و کاربرد فوق را تاکیداً تایید می کند، بیان می دارد که محتوای آسمان اول با همۀ عظمت و گسترۀ عظیمی که دارد، در قبضه قدرت خداوند است.
4- بیمینه: یمین: دست راست.
اما در محاورات، لفظ یمین به معنی «سلطه و قدرت» بیش تر به کار رفته است و نیز در قرآن به همین معنی آمده است:
الف: آیه 50 و 52 سوره احزاب: وَ ما مَلَکَتْ یَمینُک.
ب: آیه مورد بحث ما.
و صیغۀ جمع آن (اَیمانکم) حدود 13 بار به معنی مالکیت، سلطه و قدرت آمده است.
5- مطویّات: صیغه جمع مطویّه، به معنی «کروی شده».
درست است این لفظ با کلمه «نطوی» در آیه 104 سوره انبیاء از یک خانواده هستند، اما نباید این همخانوادگی ما را دچار اشتباه کند؛ آن جا به یک معنائی به کار رفته و در این جا به معنی دیگر.
اگر در هر جا الفاظ همخانواده، را به یک معنی واحد تفسیر کنیم (به اصطلاح) سنگی رو سنگی باقی نمی ماند، حتی در همین آیه اگر لفظ یمین را به معنی دست راست یا سمت راست بگیریم سر از (نعوذ بالله) جسمیت خداوند در می آورد.
مراد آیه این است که آسمان ها (که مجموع کائنات است) مکعبات نیستند، مدوّرات و مطویّات هستند.
و این از مسلمات علوم و عقول همه اهل فکر و اندیشه است.
مطویّ و کروی بودن از جهت دیگر نیز خیلی مهم و از دلایل وجود خداوند و توحید است که گفته اند: همۀ فرمول های ریاضی درباره دایره و کره مثلاً محیط و مساحت دایره و یا حجم کره، هرگز به طور صحیح و کامل به دست نمی آید و گفته اند: دایره و کره فقط مال خداست.
یعنی ریاضی که دقیق ترین علم است دربارۀ دایره و کره وامانده است.
لغت: تطوّت الحیّة: استدارت: مار چمبر دایره ای زد.
المِطویا: ما یُطویا علیه الغزل: مِطویا به چیزی می گویند که نخ ریسیده شده بر آن گلوله شود. در فارسی به آن دوک می گویند.
ترجمه آیه: وَ الْأَرْضُ جَمیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمینِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ:همۀ زمین (همه محتوای آسمان اول) در روز قیامت در قبضۀ قدرت اوست و آسمان ها (کائنات) به طور کروی در سلطۀ قدرت اوست، منزّه است او از آن چه شریک قرار می دهند.
[1] مراد کره زمین نیست که خیلی پیش از آن از بین خواهد رفت، مراد کاربرد دیگر لفظ ارض در قرآن است که به محتوای آسمان اول «ارض» می گوید، و نیز به آسمان اول در مقایسه با آسمان دوم باز ارض می گوید و همچنین تا آسمان ششم. که شرح این مطلب در «تبیین جهان و انسان» آمده است
[2] به معنائی که در پی نویس پیش، گذشت
[3] مجمع البیان چاپ دارالمعرفه ذیل همین آیه- در بحار، ج55 ص69 به نقل از طبرسی به جای «حسّ»، «حسن» آمده که غلط چاپی است
[4] سوره حاقّه، آیه 17
[5] عدم توجه به این کاربرد لفظ ارض در قرآن، همه مفسرین حتی متکلمین را نیز سرگردان کرده است آن هم در مسائل متعدد اساسی
بسیار عالی بود
درود برشما
سلام به همه شما عزیزان.مطالب بسیار زیبایی و ارزشمندی بود و استفاده مفیدی از آن کردم. نظریه ای دارم که مطالب شما آن را تأیید می کند. نظریه ضربان .جهان هستی همچون قلبی در حال ضربان مداوم است .و انقباض و انبساط آن موجب تکرار وقایع و حوادث در دو جهت مختلف و عکس هم است . گاهی اوقات صحنه هایی در زندگی خود را تداعی آزاد ذهنی می کنیم و در ضمیر ناخودآگاه خود مییابیم که قبلا اتفاق افتاده است صحنه ها و وقایعی آشنا . این خود دلیلی بر این مطلب است که ما زمانی این روند را در چرخه ای زمانی پیموده ایم . این موضوع به درجات وارستگی و بزرگی روح افراد نیز بستگی دارد .افرادی همچون پیامبران و اولیای خدا که روح خود را با نماز و عبادت و مردم دوستی و رهایی از تعلقات دنیوی و خود پرستی و دنیا طلبی ,بسط داده اند در این تداعی آزاد ذهنی که به آن الهام و وحی گفته می شود توانایی پیشگویی وقایع آینده را یافته اند و از این رو به خداوند و وعده های الهی او ایمان راسخ دارند. اشاره ایی کنم به نحوه نزول وحی بر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم که دوبار بر ایشان وحی نازل گردید . یکبار قرآن دفعتا و یک جا , و بار دیگر به تدریج و همرا با شأن نزول هر آیه و سوره . این موضوع از بزرگی روح ایشان است که تدبیرش را در شب معراج به فاصله ای کمتر از یک قاب قوصین یا نزدیک تر به خداوند می رساند. نمونه ای دیگر از این تداعی آزاد ذهنی خواب است که ضمیر ناخودآگاه یا روح انسان به انداز ظرفیتش در عالم انبساط یافته و امور عالم را تدبیر و پیش بینی می کند .این دلایل نشانه آن است که جهان و وقایع آن همچون قلبی در حال ضربان است و وقایع کنونی زمانی در دوره قبل اتفاق افتاده است منتها در هر انبساط جهانی ایجاد و در هر انقباضی قیامتی برپا گردیده است. تئوری ضربان که این حقیر ارایه کرده ام نکات دیگری هم دارد از نظر علوم تجربی نیز قابل دفاع می باشد و آن چرخه انرژی و ماده است که انرژی گسترش یا انبساط جهان به صورت ذرات در آمده و درون آنها نهفته شده و جرم حاصل از ذرات ماده گرانشی ایجاد می نماید که جهان را به سوی انقباض پیش می برد . چون ساختار و چگونگی خلقت آسمانها و عناصر سازنده آنها و کیفیت آسمانهای هفت گانه و شرح تعادل هر آسمان و نسبیت. زمانی و مکانی هر آسمان ,بسیار طولانیست و باید بر روی جدول تناوبی عناصر یا جدول مندلیف و هفت دوره تناوبی آن توضیح دهم شرح آن در این مقال نمی گنجد .به همین مختصر بسنده می کنم. و من الله توفیق. مهدی قاسمی_ کارشناس مدیریت
دمت گرم
دمت گرم
دمت گرم.