بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی
اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَکَ
اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ
در حقیقت پروردگار شما آن خدایى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش [جهاندارى] استیلا یافت روز را به شب که شتابان آن را مى طلبد مىپوشاند و [نیز] خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شدهاند [پدید آورد] آگاه باش که [عالم] خلق و امر از آن اوست فرخنده خدایى است پروردگار جهانیان
یکی از کتابهای بسیارجالب استاد رضوی کتابی است به نام تبیین جهان و انسان
لینک فهرست این کتاب :
![]() | ● مقدمه | |
![]() | ● خداشناسی ( توحید ) | |
![]() | ● جهان شناسی ( 1 ) | |
![]() | ● جهان شناسی ( 2 ) | |
![]() | ● کردار انسان | |
![]() | ● انسان شناسی ( 1 ) | |
![]() | ● انسان شناسی ( 2 ) | |
اول از همه به دوستان پیشنهاد می کنم.خود این کتاب را دانلود کرده و یا از لینکی که گذاشتم مطالعه کنند.
برای دانلود کردن نسخه PDF این کتاب می توانید از لینک زیر استفاده کنید:
به دوستان علاقه مند پیشنهاد می کنم که پاورقی های ارائه شده توسط استاد را نیز با دقت مطالعه کنند.
اولین بخش ارائه شده در این کتاب به مبحث توحید و خداشناسی اختصاص داده شده است.
مطالعه
این بخش از کتاب بسیار مهم است.چون مروری سریع بر فلسفه توحیدی اسلام در
این بخش ارائه می شود.بحث ارائه شده در این بخش بیشتر یک بحث کلامی فلسفی
است.البته استاد اصرار دارند تا این بحث را طبق گفته خودشان بر اساس و پایه
"فلسفه اسلام" که همان فلسفه اهل بیت است ارائه دهند.
ایشان
بر خلاف سایرینی که قصد دارند آیات و احادیث را از دیدگاه فلسفه یونانی
تفسیر و تاویل کنند،به این نکته اصرار می ورزند که اسلام نخ تنها با فلسفه
مشکلی ندارد ،بلکه فلسفه خاص خودش را هم دارد و نیازی ندارد تا برای تاویل و
تفسیر آیات قرآن مومنین را به در خانه افلاطون و ارسطو بفرستد.
من
در این مطلب بیشتر سعی می کنم تا به قسمتهایی از این کتاب که به علوم
طبیعی از قبیل فیزیک و زیست شناسی اشاره می کند تمرکز کرده و بحث مقایسه ای
را بین این نظرات و آرائ و عقاید دانشمندان مدرن داشته باشم.
فضا و زمان
استاد در این بخش به مفاهیم "مکان" و "زمان" و خلقت آنها توسط خداوند اشاره می کند.
در قسمت اول این مقالات گفتیم که "مکان" و "زمان" و هستی و چیستی واقعی آنها هنوز که هنوز است برای فیزیکدانان مبهم و ناشناخته است.
گرچه
یک فیزیکدان همیشه به فضا و مکان اشاراه می کند و آنها را با استفاده از
فرمولهای ریاضی به هم پیوند می دهد ولی حقیقت این است که به درستی نمی داند
که این "مکان" و "زمان" که او دائما از آن نام می برد چیست؟
مهمترین چیز در فلسفه توحیدی اسلام این است که متوجه این نکته اساسی باشیم که اساسا فضا و زمان جزو مخلوقات خداوند هستند.آنها وجود دارند و ایجاد شده اند. آنها موجوداتی هستند که خداوند خلق نموده است.
اصولا این سئوال کاملا بی معنی است که بپرسیم مثلا "خداوند قبل از آفرینش جهان چه می کرده است؟"
سنت آگوستین در پاسخ این پرسش به طنز گفته بود که خداوند در آن موقع داشت جهنم را برای فضولها می آفرید..
ولی حقیقت این است که اصلا طرح این سئوال اشتباه است.
اصولا "زمان" چیزی جز جریان عمومی تغییرات جهان نیست."زمان" واقعیتی است که وجود دارد و ایجاد شده است.
به قول اسحاق نیوتن خداوند می توانست بعد از آفریدن زمان چیز دیگری نیافریند.
پس از این نوبت به تعریف "مکان" و توضیح آفرینش این حقیقت توسط خداوند می شود.
پس
"زمان" و "مکان" دو واقعیت هستندووجود دارند . انگاره های ذهنی و خیالی
نیستند.دقیقا همان چیزی که امروز فیزیک مدرن به آن رسیده است.
در
قسمت " تعریف خدا در بیان قرآن" استاد رضوی به سوره توحید اشاره می کند و
تفاسیر رسیده از این سوره توسط اهل بیت را معرفی می نماید.
روزی بود روزی نبود
غیر از خدا چیزی نبود. خدا نیازی به حضور موجود دیگری نداشت. نه از تنهایی میهراسید و نه احتیاجی به مونس و همدم داشت.
تنها
خدا بود و بس. نه زمینِ ما و نه میلیاردها ضرب در میلیاردها میلیارد کرات
(ماهها، سیّارات و ستارهها) هیچ کدام وجود نداشتند. مادّه، انرژی و فضایی
نبود. خداوند اراده فرمود که جهانی بیافریند.
اما
این را هم بدانید: خداوند در آغاز پیدایش جهان، آن را به طور ناگهانی و
«خلق السّاعة» بدین بزرگی که اکنون هست، نیافرید، بلکه یک چیز کوچک و ریز
پدید آورد.
با اینکه میتوانست همین طور بزرگ بیافریند.
آن چیز کوچک را از چه چیزی خلق کرد؟ از چیزی که قبلاًوجود داشته است؟ یا از عدم؟
هیچ کدام.
نه از وجود خلق کرد و نه از عدم.
زیرا عدم، عدم است و ساختن چیز دیگر از آن معنایی ندارد.
اما
گروههایی خواستهاند پیدایش جهان را به نحوی به یک وجود سابق مرتبط
نمایند. و از «صادر اول» و یا «وجود مخلوقات تجلّیئی از وجود خداوند است»
سخن راندهاند.
پیشنهاد می کنم برای فهم بهتر این موضوع پاورقی های ارائه شده توسط استاد را در کتاب بخوانید.منظور استاد شعار "من واحد لا یصدر الا الواحد" است که منتج از عقاید فلسفی ارسطو می باشد.
خداوند جهان و ماده اولیه آن را «ایجاد» کرده است.
پیشنهاد می کنم برای فهم بهتر این موضوع پاورقی های ارائه شده توسط استاد را در کتاب بخوانید.
آن موجود کوچک اولیه کروی شکل بوده و به تدریج بزرگ میشد. و همگام با بزرگ شدن در درونش نیز تحولات و تغییراتی رخ میداد.
آیا پیدایش و رشد و تکامل یک انار را مشاهده کردهاید؟
اول ذرّة کوچکی در وسط گل است که پس از ریختن گلبرگها به صورت کرهای به بزرگی یک نخود دیده میشود به تدریج از درخت تغذیه کرده و بزرگ میشود تا به شکل کرهای که در درونش دهها کره دیگر به نام دانههای انار هستند، در میآید. و همین گونه است سیر رشد انجیر، که خودش یک کره است در درون آن صدها کرة ریز وجود دارد که فواصل آنها پر از شیره است.
دانة کوچک اولیه جهان تنها در دو مورد با انار تفاوت داشت:
الف: انار از گل و درخت پدید میآید. در حالی که دانة اولیة جهان از چیزی پدید نیامده،
بلکه ایجاد شده است.
ب:
انار از درخت تغذیه نموده و بزرگ میشود اما دانة اولیة جهان از خارج از
پیکر خود تغذیه نمیکرد، بلکه ایجاد و انشائی که به وسیلة آن به وجودآمده
بود، همچنان در درون او به ودیعه گذاشته شده و مدام از مرکزش ایجاد شده و
آن را تغذیه و بزرگ میکرد.
امروزه نیز همان جوشش ایجادی و انشائی در مرکز جهان ادامه دارد.
هنگامی که دانة ریز انار از گل در میآید «قرص» و «توپر» بوده، شکاف و فضایی در درون آن نیست. سپس چاکهایی در داخل آن حادث شده و به تدریج تودههایی از دانهها در درون آن بوجود میآیند.
دانة اولیة جهان نیز دقیقاًَ به همین صورت چاکهایی در درونش بوجود آمده، سپس تودههایی از کرات پیدایش یافتند. که باید آنها را کهکشانهای اولیه در آن جهان اولیه نامید. البته نسبت انار و آن جهان را فراموش نفرمائید: وقتی در درون جهان اولیه کهکشانها بوجود آمدند که جهان خیلی بزرگ شده بود.
همان طور که انار یک پوسته و یک محتوا دارد، جهان اولیه نیز یک پوسته داشت که به آن «سماء» یا آسمان گفته میشد،
و یک محتوا داشت که «ارض» یا زمین نامیده میشد. یعنی به مجموع کرات و فواصل میان آنها در درون آن، به طور یکجا کلمة «ارض» گفته میشد، نه به یکی از کرات درون آن.
خلق السّموات و الارض فی ستة ایام:
آسمانها و زمین را در شش روز خلق کرد.
جهان امروزی شش روز از عمر خود را طی کرده و اینک در روز هفتم به سر میبرد.
در حدیث آمده است که جهان، امروز در اواخر روز هفتم قرار دارد.
اما هفت آسمان (یعنی هفت پوسته) دارد. همان طور که دیدیم دومین پوسته در اولین تحول و سومین پوسته در دومین و چهارمین پوسته در سومین و پنجمین پوسته در چهارمین و ششمین پوسته در پنجمین، و نیز هفتم در ششمین تحول به وجود آمد.
در مرحله «ایجاد» یک پوسته داشت و شش پوستة دیگر در شش تحول، یا «شش قیامت» به وجود آمدهاند. و مجموعاً دارای هفت پوسته میباشد.
برای آمادگی بیشتر برای بحثهای آینده اکنون باید نام این آسمانها را عوض کنیم.
طبق سبکی که تاکنون پیش آمدیم، دورترین آسمان از هفت آسمان که در بالای سر ما هستند «آسمان اول» نامیده شد که در مرحلة ایجاد به وجود آمده بود و نزدیکترین آسمان به ما «آسمان آخر» نامیده شد؛ یا باید میشد.
اما از اینجا به بعد نزدیکترین آسمان به ما یعنی پایینترین آنها را «آسمان اول» و آسمانی که بالای آن قرار دارد «آسمان دوم» و بالأخره آسمانی که در مرحلة ایجاد بوجود آمده است، را «آسمان هفتم» مینامیم.
در تحول هفتم که پیش روی جهان بوده و خواهد آمد، نیز آسمان جدیدی پیدایش خواهد یافت. و بدین ترتیب تعداد آسمانها به هشت خواهد رسید.
امروز جهان دارای هفت آسمان و یک زمین (ارض) میباشد.
همچنان که قبلاً گفته شد آنچه در داخل آسمان اول (آسمان پایین) است اعمّ از انرژی، ماده، کره و فضا مجموعاً «ارض» نامیده میشود.
که کره زمین ذره کوچکی در میان آن می باشد.
به سیمای آیة «خلق السموات و الارض» بار دیگر نگاه کنید. همه این جهان پهناور و بزرگ در شش روز یعنی در شش بخش و مرحله از زمان خلق شدهاند.
و اگر مرحلة «ایجاد» را نیز به آن بیافزاییم، هفت مرحله میشود.
زمان نیز همگام با مادة اولیه و در همان مرحلة ایجاد بوجود آمده است.
پس دست کم در مورد آغاز روزهای ششگانه این آگاهی کلی را داریم که ابتدای آنها همان مرحلة ایجاد بوده است.
که با رخ دادن انفجار یا تحوّل عظیم در مرکز جهان پایان یکی از آنها فرا میرسد.
از لحظة آغازین تحوّل (که کرات و کهکشانها به گاز، مذاب و انرژی تبدیل میشوند) تا تشکیل کامل آسمان (قشر) جدید، و کهکشانها و کرات جدید، شب آن روز محسوب میشود.
پس از رخداد ششمین تحول و سپری شدن شب آن، روز هفتم شروع شده و اینک در حوالی عصر این روز هستیم.
اکنون موضوع جالب این است:
آیا میتوان رقمی برای مدت زمان یکی از این «روز»ها تعیین نمود؟
آیا اسلام از این مسأله نیز سخن گفته است؟
خوشبختانه پاسخ این سئوال مثبت است. طول یکی از این روزها هیجده میلیارد و دویست و پنجاه میلیون سال 18.250.000.000 است.
و اگر این رقم را در شش ضرب کنید 109.500.000.000 یکصدو نه میلیارد و پانصد میلیون سال، با سالهای کرة زمین ما، به دست خواهد آمد.
اگر بنابراین باشد که این روزها شب نیز داشتهاند باید رقم مذکور را در دو ضرب کنیم.
که رقم 219.000.000.000 به دست میآید.
البته برای به دست آوردن عمر جهان تا امروز، باید مدت صبح تا عصر روز هفتم را نیز بر رقم مذکور بیافزاییم. که در سطرهای بعدی به بحث آن خواهیم پرداخت.
این محاسبه بر اساس آیة 47 سورة حج و آیة 4 سورة معارج، انجام مییابد.
آیة اوّل: و یستعجلونک بالعذاب و لن یخلف الله وعده و انّ یوما عند ربّک کالف سنة ممّا تعدّون.
آیة دوّم: (سئل سائل بعذاب واقع...)
تعرج الملائکة و الرّوح الیه فی یوم کان مقداره خمسین الف سنة.
هر دو آیه مربوط به قیامت بوده و با موضوع مورد بحث ما کاملاً در ارتباط هستند. و تصریح دارند بر اینکه: همان طور که لفظ «روز» در محاورات ما کاربردهای متعدّدی دارد، روز خدائی هم دو کاربرد دارد.
بشر گاهی لفظ روز را در مورد یک شبانه روز کامل و گاهی در مورد بخش روشن آن و گاهی نیز به معنای «دوره» و زمانه به کار برده است. مثلاً میگویند «روزی که نادر بر ایران حکومت میکرد». یا «دنیا دو روز است، روزی بر له و روزی بر علیه تو». و از این قبیل کاربردها.
این دو آیه نیز برای «روز خدایی» و «روز ملکوتی» دو کاربرد مشخص میکنند. یک کاربرد آن 1000 سال از سالهای ما «ممّآ تعدّون» است بنابراین یک سال از این روزها 365000 سال از سالهای ما میشود. آیة دوّم میفرماید خداوند روز دیگری دارد که طول آن 50000 سال است و در اینجا نمیگوید «ممّا تعدّون» پس باید حساب این آیه بر اساس همان روز خدایی و ملکوتی باشد که 1000 سال طول دارد و یک سال آن 365000 سال از سالهای ما طول دارد.
پس: 50000 * 365000= 18250000000 سال از سالهای ما.
نجوم شناسان و محققین علوم فضایی و کیهانی غربی عمر کهکشانهای کنونی و سازمان کنونی جهان را بین پانزده میلیارد 15.000.000.000 و ده میلیارد 10.000.000.000 سال تخمین میزنند که به نظر میرسد این یافتة آنها چندان از واقعیت دور نباشد.
(البته این رقم را کیهانشناسان در آن سال یعنی سال 1372 سال انتشار این کتاب عنوان کرده بودند.همانگونه که در قسمت قبلی گفتم در سال 2010 میلادی با اندازه گیری های ماهواره WMAP عمر جهان در حدود 13.700.000.00 سال تخمین زده اند)
آنان معتقدند: قبل از مدت مذکور همه کهکشانها و منظومهها و فاصلة میان آنها، تودهای از گاز و مواد مذاب و قهراً همراه با انرژی بوده است. و کهکشانها و کرات از آن گازها و مواد مذاب و انرژی بوجود آمدهاند.
اگر مجموع شش شبانه روز را به میانگین ده و پانزده میلیارد یعنی 12500000000 اضافه کنیم رقم
231500000000 سال به دست میآید.
که تخمیناً مجموع عمر جهان از «ایجاد» تاکنون میباشد. و قبل از آن روزی بود روزی نبود، غیر از خدا چیزی نبود.
آنچه تاکنون گفتیم یک سری اصول و قوانین کلی از سرگذشت جهان و داستان ایجاد خلقت بود. و باید اعتراف نمود که بیش از این، چیزی از این داستان نمیدانیم زیرا قرآن و احادیث ما در مورد این موضوع (و در مقایسه با سایر موضوعات که بعداً با تعدادی از آنها آشنا خواهیم شد). بحث پردامنهتری نکردهاند.
یعنی شرح و توضیحات گستردهای در مورد لحظة «ایجاد» تا آخر روز ششم، ندارند.
اما از آن لحظه به بعد توضیحات نسبتاً گستردهای آمده است. خصوصاً در مورد هفتمین «انفجار عظیم» ـ هفتمین تحول ـ که در پیش روی جهان قرار دارد، دامنة شرح و بسط کلام در حدّی گسترش دارد که گفتهاند: یک سوم کل قرآن مباحث معاد است.
پس در دو محور داستان «ایجاد و خلقت» سخن را ادامه میدهیم: اول در محور «شرحی در مورد روز هفتم» که در این بخش کار چندانی با شش روز اول و همچنین مرحله اولیة ایجاد نخواهیم داشت. بلکه میخواهیم بدانیم که این منظومههایی که امروز هستند با چه جریانی به وجود آمدهاند. و داستان چگونگی تشکیل این کهکشانها چیست؟
دوم اینکه: سرانجام و پایان این منظومهها و کهکشانها چه خواهد شد؟
محور اول را در اینجا بحث میکنیم و محور دوم را تحت عنوان یک بخش اصلی دیگری به نام «معاد» ـ جهان شناسی(2) ـ در آینده به بحث خواهیم نشست.
مطابق محاسبة تخمینی که در مبحث گذشته انجام دادیم،
در حدود 13687500000 سال پیش از این، از این همه کرات و کهکشانها و سازمان آنها خبری نبود.
این رقم در سال 1372 در این کتاب عنوان شده بود و در سال 2010 نیز همین عدد به تائید رسید.
محتوای آسمان اول را گاز، مواد مذاب و انرژی تشکیل داده بود. بخشی از انرژی قبلاً نیز وجود داشته و بخشی دیگر در اثر انفجاری که در کهکشانها و منظومههای قبلی رخ داده بود و آنها را متلاشی نموده بود، به وجود آمده بودند.
همچنین مقداری از گازها قبلاً وجود داشته و مقداری نیز در نتیجة انفجار جهانی حاصل شده بودند.
اما بیشتر مواد مذاب در اثر انفجار و تبدیل کرات به مذاب، حاصل شده بود. و تنها مقدار بسیار اندکی از مواد مذاب، قبل از انفجار به صورت بعضی از خورشیدها (و احیاناً سیّارهها) وجود داشتند.
بخشی از گازها و انرژیها در آن انفجار آسمان جدیدی را تشکیل داده بودند که بتدریج و مرور زمان سفتتر و فشردهتر میشد.
و بقیه انرژیها و گازها و مواد مذاب، در کار ساختن کهکشانهای جدید، سخت در تلاطم و خروشندگی بودند.
البته مواد خامی که کهکشانهای امروزی را تشکیل دادهاند فقط از مواد مذاب، گاز و انرژی که در آن انفجار بودهاند، نبوده، بلکه پس از آن که آن مواد به مصرف کرهسازی رسیدند، به دنبال آنها کهکشانهای دیگری از سرچشمة «دائماً جوشان ایجاد» جوشیده و به راه افتادهاند.
و هنوز نیز جوشیده و به راه میافتند. آن «ایجاد اولیه» تنها یک چاشنی نبوده، بلکه در طول شش روز (و همچنین روز هفتم نیز) جریان دارد.
امروزه نیز مرتباً ستارهها و سیّارهها و ماههایی متولد میشوند و از سوی دیگر خورشیدها و سیارهها و ماههای دیگری پس از دیگری میمیرند. یعنی خورشیدها افول نموده و متلاشی میشوند و سیارهها و ماهها متلاشی میگردند.
به عنوان مثال خورشید منظومة شمسی ما وزن و قطر معیّن و مشخصی دارد و روزانه مقدار قابل توجهی از وجود خودش را به صورت انرژی به اطراف میپراکند. یعنی هر روز از حجم آن کاسته شده و سرانجام روز مرگش فرا رسیده، به سحابی تبدیل شده یا متلاشی میگردد.
خورشید ما (و هر خورشید دیگری) یادگاری از مواد مذاب و گازها و انرژی آن انفجار عظیم است. البته در طول این مدت در ثقل ذرّات آن تفاوتهایی به وجود آمده است.
کرة زمین نیز همانند خورشید، زمانی توده بزرگی از گاز و مواد مذاب و انرژی بود.
ادامه در قسمت بعدی ... ان شا الله
منبع سایت حقیقت خاموش- نویسنده امین روستا پور